بسم الله الرحمن الرحيم
با سلام به رهبر کبير انقلاب امام خمينی بت شکن و با سلام به تمام شهدای اسلام و با درود به رزمندگان هميشه درصحنه اسلام وصيت نامه خود را آغاز می کنم.
متن وصيت نامه در رابطه با افراد حزب الله و مردم ديگر است ای برادران- ای برادران بسيج اميدوارم که هميشه راه خدا راه حسين را پيشه کنيد و هميشه با ضد انقلاب در نبرد باشيد من حالا می گويم ای حضار محترم قريه ورزنه و گلپايگان من بسيجی به نام داود جمالی فرزند محمدتقی چه آنها که در خط انقلاب حرکت می کنند نبايد کار ما باشد فقط دلمان به مهر اسلام بجوشد اما شمشير ضد انقلاب ما را بکوبد (مگر ما شمشير داريم شمشير به معنی فلز نه) اما تمام طبقاتی که علاقه انقلاب دارند. اگر با دروغ با احتکار با ستم و با کم فروشی به مردم شهيدپرور و ستم کردن و خلاصه در اداره يا غير اداره, خيابان کاسب, بدکارکردن عملی ضد انقلابی است اما شمشير زبان ضد انقلاب است. ما همان مردم کوفه نباشيم. مردم کوفه ضد حسين نبودند. در کوفه در دو جا ضد امام حسين گفتند قولوالناس معک. ما نبايد عملمان با قولمان دو تا باشد. عده ای از مردم وقتی می نشينند از انقلاب حرف می زنند می گويند امنيت می دهند اما در مقام عمل وای- وای من نمی خواهم بعضی از خصوصيات را بگويم. من بسيجی الان در لباس خودم به هم لباسيهايم می گويم چه آنها که در سپاه چه آنها که در بسيج هستند و چه آنهائی که ديگر پست ها را اشغال کرده اند. ما دلمان علاقمند به اسلام است و ای مردم ايران که دلتان به مهر اسلام می جوشد شما مردم کوفه نباشيد انقلاب اسلامی به جای حسين آنوقت بگوئيد قولو الناس معک.
ای حسين دلها به مهر تو می جوشد اما شمشيرها بدنت را قطعه قطعه کردند اين جور نشود اين فدا نبايد. اگر نمی توانيد خيلی به انقلاب کمک کنيد اگر کمش را هم نمی توانيد کمک کنيد لااقل ضربه به پيکر اين انقلاب نزنند شمشير به اين انقلاب نزنند.
ای اداره و ای روحانی که برای پست مجلس چادر پخش می کنی فلان روز که رای ريزی است به من رای بدهيد. ای رئيس بانک تو که با سرمايه داران هم پياله هستی و پول بيت المال را در اختيار سرمايه دار قرار می دهی وايشان هم بهره برای تو می کشد و مشروب و ترياک می کشی و سست می شوی. ای مهندس کشاورزی يا رئيس تعاونی جنسها را از قبيل ماشين آلات تا جنسهای ريز گرفته به يکی دوتا ماشين می دهی به کسی که نامش در می آيد به او اصلاٌ نمی دهی به خدا قسم شما در روز قيامت مسئوليد شرم کنيد از خون شهدا. کاغذ بازی را بگذاريد کنار, از قيامت بترسيد.
چند کلمه ای با پدر و مادر صحبت دارم:
اولاٌ پدر و مادر عزيزم می دانم که با کمال رضايت راضی هستيد که من بروم به جبهه باز و به تو ای پدر افتخار دارم اما مادر جان می دانم که ناراضی بودی دلم نمی خواهد که پيش افراد ضد انقلاب ناراحت باشی بايد مثل پدرم صبور, شاد باشی و ناراحت نباشی قول می دهم اگر پيروز شديم که خوش به سعادت, اگر هم شهيد شديم که باز هم خوش به سعادت ولی پدر و مادر قول می دهم اگر شهادت نصيبم شد تو را پيش زهرا عليه السلام و پدرم تو را و تمام فاميل را پيش ائمه اطهار عليه السلام ضامن و شفاعت خواهم نمود.
ای مادر عزيز می دانم که زحمتم را کشيدی ولی بدان که هديه همچنين تقديم خدا نمودی و ديگر هديه ای بالاتر نداشتی ديگر عرضی ندارم.
والسلام عليکم و رحمه ا... و برکاته داود جمالی
ارسال دیدگاه
این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است.