وصيت نامه شهيد
بسم الله الرحمن الرحيم
ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما يعلم الله الذين جاهدوا منکم و يعلم الصابرين و لقد کنتم تمنون الموت من قبل ان تلقوه فقد رايتموه و انتم تنظرون. (آل عمران-141/142)
گمان می کنيد به بهشت داخل خواهيد شد بدون آنکه خدا شما را امتحان کند و آنان که جهاد در راه دين کرده و آنان که در سختيها صبر کرده مقامشان را بر عالمی معلوم گرداند شما همان کسانی هستيد که قبل از اينکه دستور جهاد برای مسلمين بيايد با کمال شوق آروزی جهاد و کشته شدن در راه دين را می کرديد پس چگونه امروز که به جهاد دعوت می شويد سخت از مرگ نگران می شويد. (آل عمران-141/142)
سلام بر حسين سالار شهيدان- خيلی دلم می خواهد از حسين بگويم اما قلم و کاغذ کنجايش ندارد فقط يک جمله و آن اينکه ای حسين جان اگر در روز عاشورا فرياد زدی که ای مردم آيا کسی هست که مرا ياری کند, اما جوابی نشنيدی, امروز جوانان خالص و پاک ما جواب تو را دادند و می دهند امروز مادران شهدای ما به زينب تسليت و دلداری می دهند, حسين جان ما را ياری کن.
موقع, موقع حساسی است, اينجا حال و هوائی ديگر است, اينجا به سرعت لحظه های ديدار عاشق و معشوق فرا می رسد, اينجا لحظه شهادت و ديدار با دوست نزديک شده است, خدايا من خيلی خوشحال هستم, خدايا ای کاش هزارجان داشتم و در راه دين تو و اسلام می دادم. جبهه اين لحظه چه شيرين است, چه لذت دارد گريه عاشقان خدا, چه صفائی دارد گريه ها و ناله های نيمه شب عزيزان که سرها را بر خاک می گذارند و چنان گريه می کنند که از حال می روند, خدايا ما که چنين سعادتی نداريم ولی همين برای من بس که خودم را در ميان آنان احساس می کنم. خدايا چه زيباست اين لحظه ای که عزيزان همديگر را در آغوش می گيرند و همديگر را می بوسند و گريه می کنند انگار می دانند که ديگر بر نمی گردند, خدايا تو شاهد باش که من با عشق به تو قدم به جبهه نهادم و آماده فرمان تو هستم, خدايا به من توفيق بده تا آنچنان مطمئن شوم که تا رفع فتنه در جهان که همان فرموده قرآن تو و امام امت است کمر ببندم و فتنه و فساد را از جهان بر چينيم. انشاءالله
ای مردم اسلام خون می خواهد, ای مردم ندای بی ياوری حسين بلند است ای مردم آن مادر آواره فلسطينی دست به سر فرزند خودش می کشد و می گويد غصه نخور عزيزم آخر بسيج خواهد آمد, آخر پاسداران خواهند آمد چرا برای مظلوميت آنها بر نمی خيزيد, چرا برای تنهائی حسين در کربلا بر نمی خيزيد, مگر ما نبوديم که سالها در زيارت عاشورا می خوانديم که ای حسين کاش در صحرای کربلا بوديم و ترا ياری می کرديم, بدانيد که امروز همچون روز عاشوراست و اين سرزمين همچون سرزمين کربلاست, پس ياری کنيد حسين زمان را تا رحمت خدا بر شما نازل شود, بسوی جبهه ها عاشقانه هجوم آوريد و گوش به حرف آنان که می خواهند جبهه را سرد کنند و مردم را دلسرد کنندو از جبهه يک مکان بی تفاوت بسازند و گوش به حرف کسانی که راضی نيستند يک کلمه از جبهه بشنوند و دوست دارند که فقط مال جمع کنند و به جبهه و اسلام کاری ندارند و گوش ندهيد دشمن چون در جبهه ها نتوانست کاری کندو نتوانست جوانها را دلسرد کند آمد در شهرها و هدفش اين است که از بيخ ريشه را بزند و طوری کند که ديگر کسی از شهرها به جبهه نرود خوب مواظب باشيد و توطئه های آنان را خنثی کنيد, منافقين ممکن است برای فريب مردم به خصوص جوانها از راههای زيادی وارد شوند.
ای مردم من شما را خبر می دهم به يک خطر بزرگ که خطرش کمتر از خرابی شهرها و روستاها و صحراها نيست بلکه خطر آن بيشتر است و باعث خرابی و ويرانی دين می شود و آن اطاعت نکردن فرمان امام و آيت الله منتظری است, اگر شما از امام عزيز خدای نکرده اطاعت نکنيد در خطر فريب دشمنان قرار می گيريد, دشمن خيلی زياد است و حيله گر, به عنوان مثال: همين منافقين ممکن است برای جوانهای شما کتابهای گوناگون, عکسها, فيلمها با تشکيل تيم های بازی مثل تيم فوتبال برای بچه های شما يا تشکيل جلسات مخفی يا رفتن به کوه يا برای تفريح يا رفت و آمدها ديگر ممکن است جوانهای شما را طوری فريب دهند که يک دشمن بزرگ برای اسلام باشد. ای جوانان اسلحه بر زمين افتاده شهيدان شما را می خواند, بسوی جبهه روان شويد, ای پدران جوانهای خودتان را خوب تربيت کنيد شب وقتی به خانه می آيند از آنها بپرسيد که در روز چه کار کرده با کی رفت و آمد کرده, ای جوانان عزيز, ای رفقای عزيزم اگر می خواهيد در روز قيامت امام حسين از دست شما راضی باشد گوش به حرف بعضی ها ندهيد نمازتان را هميشه بخوانيد از کوچکی نماز بخوانيد تا عادت کنيد, پيرو حزب الله باشيد بسوی جبهه هجوم آوريد که جبهه دانشگاه انسان سازی است و محل ديدار عاشق و معشوق است ای مردم يک خطر بزرگ ديگر هم درجامعه هست که کمی از خطر يزيد و فرعون نيست و آن خطر افراد آگاه بی تفاوت است آنان که می دانند موقعيت خيلی حساس است و جبهه نياز دارد و امام راضی نيستند که يک کلمه برای جبهه بگويند. خودشان هم که در جبهه پيدايشان نمی شود فقط به فکر اين هستند که دنيا را تامين کنند, خطر سوم که اسلام را تهديد خطر سرمايه داران فئودال است نه مسلمانان مستضعف, بلکه آن سرمايه داری که ول مخالف جنگ کردن با عراق بود و حالا هم هست و آن سرمايه را برای کمک به دشمن بکار می گيرد و حالا هم دم از صلح تحميلی می زند, خطر چهارم که کمتر از خطر منافقين نيست خطر افراد قاچاق چی از خدا بی خبر است که اين روزها دشمن ازآن بصورت يک مسئله سياسی از آن استفاده می کند و می خواهد جوانهای عزيز را که نور چشم ملت هستند از صحنه انقلاب بيرون کنند, ای مردم دشمنان اسلام را شناسائی کنيد و نگذاريد که امام عزيز بدست دشمنان چه خارجی و چه داخلی خانه نشين شود, ای جوانان عزيز مواظب باشيد با چه کسی رفت و آمد می کنيد در مدارس با هم کوشش کنيد که اخلاق اسلامی رواج پيدا کند, خواهران حزب الله مواظب رفتار خود در کوچه و خيابان باشيد شما بايد هم چون فاطمه زهرا پاک باشيد در راه طوری رفت و آمد کنيد که کسی نهمد چه کسی بود, سعی کن حجاب اسلامی را که طی قرنها به وسيله مادران ما حفظ شد حالا هم حفظ کنيد که بهترين زينت زن حفظ حجاب است, رفقای عزيزم شما را سفارش می کنم به دو چيز يکی نماز اول وقت و دوم پيروی از خط امام, که همان خط امام زمان است, بسيج را پرکنيد زيرا بسيج خانه من است نگذاريد خانه من خالی بماند, نگذاريد اسلحه بر زمين افتاده هزاران شهيد بر روی زمين بماند, ای رفقای من از شما انتظار دارم اسلحه بر زمين افتاده من را برداريد, ای جوانان ای برادران عزيزم پيرو خط امام باشيد و منتظر نباشيد کسی به شما بگويد به جبهه برويد بدانيد که امام حسين شما را می خواند وصيت اکيد می کنم که آنان که پيرو خط امام هستند بر جنازه ام حاضر شوند, ای مردم اين را بدانيد که اختلافات داخلی بزرگترين دشمن اسلام است پس در رفع آن بکوشيد, خدايا بيامرز آن کس را که چون حقی را ديد بياريش برخيزد و چون ستمی را ديد با ستيز به آن برخيزد.
و اما ای مادر عزيزم, ای مادری که برای من هم مادر بودی هم پدر, می دانم که از دست دادن جوان برای يک مادر دشوار است, اما از دست دادن اسلام و قرآن مصيبتی بزرگ است. مادر جان خيلی دوست داشتم يکبار ديگر دستهای رنج ديده و سوراخ شده و پينه بسته ترا ببوسم, مادر جان هر وقت نگاهم به آن دستهای رنج ديده و آن چهره بسيار لاغر که نشانه زحمت بسيار زياد تو بعد از مرگ پدرم بود و هر وقت نگاهم به آن چشمهای در کاسه فرو رفته تو می افتاد بغض گلويم را می فشرد و بی اختيار می خواستم گريه کنم چرا که می دانستم تو از آن زنانی نيستی که به خاطر لذت دنيا در تربيت فرزندانت کوتاهی کنی, مادرجان چگونه و با چه زبان از زحمتهای تو قدردانی کنم. فقط اين را بدان که تو خيلی پاک بودی و خدا خيلی تو را دوست داشت که چنين لياقتی به تو داد و اين نعمت بزرگ را بايد قدردانی کنی زيرا اين نعمت نصيب همه کس نمی شود, مادر جان در غم من هيچ ناراحت نباشد و هر وقت خواستی برای من گريه کنی برای حسين گريه کن, مادر جان هميشه نمازت را اول وقت بخوان که بهترين عمل است, مادرجان نکند خدای نکرده گوش به حرف اين و آن بدهی, من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و کور باد چشم کسانی که فکر می کنند اين جوانها برای چيز ديگر به جبهه می روند من برای ياری دين و برای رضای خدا به جبهه رفتم و هر کس هر چه می خواهد بگويد فقط تو برای رضای خدا صبر کن, اگر در اين کار ذره ای ريا باشد اصلاٌ فايده ندارد, سعی کن برای خدا باشد تا روز قيامت روسفيد باشی.
مادر جان بدان که من سلام تو را به فاطمه زهرا می رسانم انشاءالله مادر عزيزم می دانم اميد داشتی بر سرم نقل بريزی, اما خداوند بر سر من نقل ريخت. برادرم قاسمعلی اميدوارم که از دست من راضی باشی واگر در طول اين عمر تو را ناراحت کردم مرا ببخشيد. برادر جان سعی کن در دنيا طوری زندگی کنی که فکر کنی يک روز بيشتر در دنيا نيستی و چنين باش که فکر کنی هميشه در دنيا هستی, برادر جانم ببخشيد اگر نتوانستم در جشن عروسی تو شرکت کنم و خيلی دوست داشتم در جشن عروسی تو باشم اما اسلام و قرآن درخطر است نمی شود رها کرد من يک شيرينی از تو می خواهم و آن اينکه از مادر و خواهر کوچکم خوب مواظبت کنی و انشاءالله بعد از اينکه فرزند پيدا کردی خوب و شايسته تربيت کنی که سرباز امام زمان باشند واما برادر ذبيح الله: اميدوارم که راه مرا همانطور که تاکنون ادامه داده ای باز هم ادامه دهی و در هر جا هستی امام راتنها نگذاری و خواهران عزيزم, اميدوارم که بچه ها را خوب تربيت کنی و در زندگی آنطور که خدا دوست دارد زندگی کنيد و گوش به حرف شوهرتان بدهيد در غيراينصورت من ناراحت هستم از دست من راضی باشيد. من خيلی شما را دوست دارم اميدوارم که زحمتهای خودتان را حلال کنيد دلم می خواهد در خيابان و کوچه طوری رفت و آمد کنيد که اصلاٌ کسی متوجه نشود آنوقت خدا خشنود می شود. سلام من به همه دوستان که حق به گردن من دارند. سلام من خدمت خانواده های شهداء به ويژه خانواده شهيد محمدياوری که با هم شرط کرديم يار امام باشيم تا هنگاميکه ديگر شهيد شديم. الحمدالله
خداحافظ, اگر کربلا رفتيد مرا هم ياد کنيد. ضمناٌ برای اينکه اجر من در نزد خدا و نيز اجر شمادر نزد خدا خوب باقی بماند از بعضی از مسائل که باعث دردسر دولت می شود بپرهيزيد که خدای نکرده نکند بخواهيد با اسم اينکه ما خانواده شهيد هستيم اجرتان کم شود (خداحافظ مادر عزيزم) نماز و روزه قضا هم مقداری دارم اگر توانستيد برايم بگيريد. ضمناٌ روی قبرم بنويسيد: سرباز مهدی و پيرو ولايت فقيه
در مجلس ترحيم من با کلمات درشت بنويسيد: خدايا خدايا تا انقلاب مهدی خمينی را نگهدار. مادر و خواهرانم اگر دوست داشتيد گريه کنيد طوری گريه کنيد که کسی نفهمد. برای من صدقه بدهيد.