وصيت نامه شهيد رضا فياضی
ان الله يحب الذين يقاتلون فی سبيله صفاٌ کانهم بنيان مرصوص.
همانا خدا دوست دارد کسانی را که در ميدان جهاد در يک صف همانند بنيان استواری با دشمنان می جنگند.
با درود و سلام بی کران بر پيشگاه يگان منجی عالم بشريت حضرت بقيه الله العظم امام زمان (عج) و سلام گرم و صميمانه من به رهبر بزرگ و محبوب انقلاب اسلامی امام خمينی و سلام بر تمامی شهيدان اسلام از کربلای حسين تا کربلای خونين جبهه های جنوب و غرب کشور. سلام بر تمامی خدمتگزاران راستين اسلام و پيروان خط اصيل اسلام و رهروان راه خمينی عزيز. درود خدا بر شما برادران و خواهرانی که در هر جا به اسلام عزيز خدمت می کنيد.
و اما پدر عزيزم: درود خدا بر شما آفرين بر شما که به هنگام رفتن من گفتی اگر تو شهيد شوی من خودم جای تو را می گيرم و به جبهه می آيم و جلوی ضد انقلابهای خارجی و داخلی را می گيرم و من با مشت بسته و محکم خود بر دهن بدگويان خمينی و ياران او می زنم و گفتی اگر تو شهيد شوی من مقاومت و تحمل آن را دارم و من زمانی که اين سخن گويا را از تو شنيدم قوت گرفتم و روحم تازه شد. خداوند به شما صبر عنايت فرمايد تا در تربيت کردن ديگر فرزندانتان کوشا باشيد و شما مادر مهربانم افتخار کن و استوار باش که توانستی فرزندی را تربيت کنی که لياقت به جبهه حق آمدن را دارا باشد. و بالاتری ارزشها, فضيلت شهادت را در آغوش بگيريد. خداوند به شما ايمان قوی و صبر جزيل عنايت کند.
برادران و خواهرانم, همسنگرانم در مسجد, سخنی با شما دارم و آن دو وصيت است که به شما عزيزان می کنم.
1-مبارزه با نفس يا جهاداکبر 2-مساجد سنگر است, سنگرها را حفظ کنيد.
برادران عزيزم شما را به خدا قسم شهيدان و کسانی که خون خود را نثار اسلام می کنند تا جامعه ای که شما در آن هستيد سالم بماند. شما در راه مبارزه با نفس کوشا باشيد, شروع کنيد, حرکت کنيد. اگر در مسير مبارزه با نفس قرار گرفتيد خيلی آسان است. برادران و خواهران با شماست که قدرت نفس کشيدن به گروههای ضد اسلام و مخالفين اسلام و انقلاب اسلامی ندهيد. منافقين را فراموس نکنيد. در جريانهای سياسی و کشمکشهای سياسی و اجتماعی مواظب باشيد حل نشويد مبادا هدف اصلی را فراموش کنيد به خدا فکر کنيد و در راه رضای او تلاش کنيد.
وصيت ديگری برای مردم عزيز و هموطنانم: سخن ديگری که من برای شما برادران و خواهران هم وطنم دارم بلکه برای ديگران دارم اين است که حال که می بينيد جنازه خونين من در بين شماست و مرا چقدر با احترام تشييع کرديد من در مقابل چنين زحمات شما بسيار بسيار متشکرم و شما که جنازه مرا به دست داشتيد و شعار می داديد توجهتان را به خدا کرده بوديد و من يک وصيت دارم برای شما مردم. و وصيت من اين است که از اين دنيای بيخود گذشتيم و رفتيم و بار مسئوليتمان زياد بود و دين خودمان را به اسلام ادا کرديم و حال اين بار مسئوليت از روی دوش ما برداشته شد و بر دوش شما مردم نشست شما تلاش کنيد قدری به خود آئيد که ما به خاطر چه چيز رفتيم جبهه, و ما که می دانستيم جبهه کشته شدن و مفقودالاثر شدن و اسير و مجروح و معلول شدن دارد اما باز هم با يک روحيه عالی و با شادی به جبهه ها رفتيم و اينها همه اش به خاطر خدا است. و من از شما می خواهم که با شهيد شدن من قدری به خود آئيد و فرزندان خودتان را با دو دست تقديم به اسلام کنيد و آنها را به جبهه بفرستيد. و اگر می خواهيد با خدای خود ملاقات داشته باشيد جبهه ها را پرکنيد و شبهای جمعه بر سر مزارها و قبرها دعای کميل ابن زياد را بر پا کنيد و نگاهی به محل ما بيندازيد ببينيد چقدر اين کوچه ما, زيباست و باصفاست که شماها در آن قدم می گذاريد من رفتم و ابوالفضل فضاحت هم رفت ولی برد با آن بود که باسه فرزند کوچکش گذاشت و رفت و جلوتر از من رفت اما من بعد از آن رفتم چون من سعادت بيشتری نداشتم و شب و روز دنبال سعادت خود را گرفتم تا آخر کار که مزد خود را می خواستم دريافت دارم به آرزوی ديرينه خود رسيدم و پيامبر می گويد: شهادت فخر اولياء است. شهادت بالاترين درجه و بالاترين مرتبه انسان است و خوشا به حال آن انسانی که به چنين سعادتی دست يابد و در پايان از شما می خواهم که اگر کوچکترين حرکتی از من ديده ايد که موجب ناراحتی شما مردم شده است مرا ببخشيد و مرا مورد حلاليت خود قرار بدهيد و من بطدا شدن همه مسلمين و خصوصاً شما مردم غيور و اسلام جو را از درگاه خداوند متعال خواهانم.
وصيت ديگری برای دوستان بسيجی و غير بسيجی ام. وصيتم اين است که رفقای عزيز من از شما می خواهم که به پدرانتان بگوئيد و به آنها بفرمائيد که هدف بسيج چيست و آنها را بکشانيد به سوی بسيج تا بيدار شوند و من از شما می خواهم که راه تمامی شهيدان گرانقدر اسلاميمان را ادامه دهيد و نگذاريد که اين ياوه گويان زمانمان از هر لحاظی جلوتر از ما باشند. قدرخودتان را بدانيد که در دوسنگر می جنگيد. يک در سنگر مدرسه و دوم در سنگر بسيج و خدا نکرده روزی نشود که از بسيج کناره گيری بکنيد شماها برويد تا آن افرادی که نمی آيند از آمدن شماها درس بگيرند و وارد بسيج شوند و در پايان سخنانم به شما می گويم که امام عزيزمان, پيرجماران را تنها نگذاريد شما بايد ادامه دهنده راه ما و راه امام حسين و راه امام خمينی بت شکن باشيد و من پيشرفت و ترقی شما دوستان عزيزم را در پيشبرد احکام اسلامی و شرعی الهی از درگاه ايزد متعال می خواهم. خدا تمامی شما را برای اسلام نگهدارد.
ارسال دیدگاه
این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است.