باسمه تعالی
ما زنده ايم به آنيم آرام نگيريم موجيم که آسودگی ما عدم ماست
پاسدار شهيد رضا توکلی به سال 1347 در يک خانواده متوسط و مذهبی در روستای لايبيد از توابع ميمه اصفهان ديده به جهان گشود پس از گذراندن دوره ابتدائی و کلاس اول راهنمائی برای تامين مخارجات زندگی خانواده اش مدرسه را به قصد کار ترک کرد، شهيد رضا توکلی مانند کسی بودکه گم شده ای داشته باشد نه در خانه آرام بود و نه در محيط کار مسائل روح او را اغنا نمی کرد و دائم به دنبال چيزی بود که برای ناشناخته ولی يک ضرورت به حساب می آمد و سرانجام گم شده خود را در جبهه های نبرد حق عليه باطل يافت. او هميشه در تکاپو بود و در هيچ شغلی پايبند نبود و حال ديگری داشت و دنبال گم شده خود می گشت مخصوصا از زمانی که در سال 61 پيکر شهيد علينقی توکلی دانشجوی خط امام را در روستا و بنا به وصيتش در داخل مدرسه راهنمائی محل تحصيل شهيد رضا توکلی به خاک سپردند تحول ديگری در زندگی او به جود آمد و شور و حال ديگری داشت بيشتر اوقات خود را در پايگان بسيج می گذراند و در صف جوانان پرشور بود و برای گذراندن دوره آموزش نظامی به مرکز آموزشی قدير در اصفهان رفت ولی به مدت اينکه در آن زمان سنش ايجاب می کرد از رفتن او به جبهه ممانعت شد اما در تمام اردوها و مانورهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شرکت می کرد و در تمام مراسم مذهبی ازجمله دعای کميل که در خانواده شهدا و مسجد تشکيل می شد شرکت می کرد شهيد رضا زمانی که امام فرمودند پادگانها را پرکنيد به ندای امام خود لبيک گفت و خود را جهت مقدس سربازی معرفی کرد و با وجود اينکه شش ماه به نوبت وی مانده بود با اصرار فراوان وارد خدمت شد و در لشکر امام حسين(ع) مدت 16 ماه خدمت کرد شهيد در تمام نامه هايش از پشتيبانی امام و اسلام سفارش می کرد و در اين مدت در بيشتر عمليات شرکت کرد و هميشه در خط مقدم می رزميد و آرزويش شهادت بود آخرين بار که برای ديدار خانواده اش آمد و آخرين ديدار آن شهيد بزرگوار بود در مراسم جشن نيمه شعبان ولادت حضرت مهدی(ع) که در مسجد محل تشکيل شده بود شرکت کرد و خود می دانست که آخرين ديدار است با همه وداع کرد. آری آخرين ديدار بود چون زمزمه وصال با گوش و جانش آشنا شده بود و می دانشت معنی و مفهوم زندگی آن وقت معلوم می گردد که انسان در جهت خدا حرکت کند و از خود محوری خارج و خداگونه باشد ديری نگذشت که به آرزويش رسيد و سرانجام در تاريخ 23/3/67 هنگامی که در عمليات پيروزمندانه شلمچه می رزميد با اصابت ترکش دشمن بعثی بر قلب مهربانش به فوز عظيم شهادت نائل شد و روح مطهرش به ملکوت اعلی شتافت و السلام
خوشا آنانکه با عشق حسينی شهادت را پسنديدند و رفتند
خوشا آنانکه در هنگام رفتن به جای گريه خنديدند و رفتند
خوشا آنانکه الله يارشان بود شب حطه حسين همراهشان بود
ارسال دیدگاه
این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است.