بسم الله الرحمن الرحيم
الذين آمنوا و جاهدوا فی سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عنده الله واولئک هم الفائزون.
کسانی که ايمان آوردند و هجرت کردند و جهاد نمودند در راه خدا با مال و جانشان آنان نزد خدا درجه ای عظيم دارند و براستی که آنان رستگاران دو عالمند.
و لا تحسبن الذين قتلوا فی سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون
فکر نکنيد آنانکه در راه خدا کشته می شوند مرده اند بلکه آنان زنده اند نزد پروردگارشان روزی می خورند. (قرآن مجيد)
من با آگاهی کامل اين راه را که همان راه امام حسين (ع) است انتخاب نموده و به ندای هل من ناصر ينصرنی امام حسين (ع) که از حلقوم خمينی کبير بيرون آمده است لبيک گفتم تا به اين منافقين و دشمنان اسلام اعلام نمايم که خمينی برای ما بت نيست ولی به عنوان يک برادر کوچک از شما مردم غيور و شهيد پرور که باعث سربلندی همه ايرانيان در جهان هستيد می خواهم که مبادا امام اين قلب ملت و اين هديه خدا را تنها بگذاريد. مبادا باعث ناراحتی او شويد. مبادا با رفتار و کردار خود از کمبودهای مصنوعی که اين ضدانقلاب آمريکائی برايمان ايجاد کرده و می کند از هدف خود منحرف شويدو باعث ناراحتی اين خمينی کبير که واقعاٌ قلب و ديده همه مسلمانان جهان است شويد. وحدت را حفظ کنيد و با شرکت در نماز جمعه که بزرگترين سلاح ما است در مقابل بزرگترين سلاح ما است در مقابل مشت محکمی بر دهان ابرقدرتهای جهانخوار بزنيد.
و تو ای مادر که باعث افتخار من بوده و هست تو که از شيره جان برای من دريغ نکردی من همچون قدرت تلافی آن را نداشتم قدم در اين راه که راه امام خمينی است و همان راه دلخواه تو بود گذاشتم که شايد به کمک بقيه برادران راه کربلای حسين را بازکنيم چون از اول بچگی آرزوی من اين بود که تو را به زيارت سالار شهيدان حسين بن علی ببرم.
و شما اي خواهران عزيزم از شما می خواهم که همچون تمام خواهران شهيد و همچون حضرت زينب (س) با خطبه خود مشت محکمی بر دهان ياوه گويان و منافقين بزنيد.
و شما برادران عزيز ما يازده برادريم اگر پشت به پشت هم دهيم که داريم ديگر حداقل در شاهرود نبايد ضد امامی باشد پس به پيش ای سربازان امام زمان (عج) و تو ای پدر گرامی که عمال تمام اين راهها بودی, تو بودی که مرا فرستادی از تو می خواهم که ديگر برادران را تشويق کنی و از تو می خواهم در روز تشيع جنازه من اين شعار را با صدای بلند بخوانی: گوش به فرمان توئيم خمينی
والسلام حسن سهرابی
شهيد حسن سهرابی در سال1340 در قريه حاجی آباد ديده به جهان گشود او در بين خانواده ای مذهبی بزرگ شد. از اويل کودکی از طريق هيئتهايی که به همراه پدر در آنها شرکت می کرد پيوند خود را با اسلام و روحانيت مستحکم نمود. در سن 6 سالگی به مدرسه رفت و مدت 5 سال به تحصيل خود ادامه داد. وقتی دوره ابتدائی را به پايان رساند در مکانيکی موتورسازی جهت کار رفت و مدت چند سال در آنجا کار کرد و چون به فرمان امام امت بسيج تشکيل شد در آنجا ثبت نام کرد و مدت چندماه در بسيج آموزش نظامی ديد و به جبهه کردستان اعزام شد و مدت 3 ماه به اتفاق دوستش شهيد مجيد صافی در جبهه کردستان جنگيد. بعد از آن مدت 5 روز به مرخصی آمده و پس از آن بار ديگر به جنوب يعنی شوش اعزام شد و در حمله فتح المبين در روز اول سال 1361 در جبهه رقابيه به درجه شهادت نائل گرديد.
ارسال دیدگاه
این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است.