بسم رب الشهداء و الصديقين
قسمتی از وصيت نامه برادر شهيد محمود بقائی
با درود بر ولی عصر (ع) و نائب بر حق و رزمندگان اسلام وصيت نامه خود را شروع می کنم:
خدمت پدر و مادرم و کليه برادران و خواهران:
نامبردگان انشاء ا... که مرا ببخشيد و حلال کنيد و افتخار کنيد که فرزند شما چنين سعادتی نصيب او شد... من ننگ دارم که در شهر خود بمانم و ببينم که دشمنان اسلام بی شرمانه وارد کشور عزيز اسلامی شده اند برای فتنه و فساد و من ننگ دارم که در بستر مرگ بميرم پس چرا خون ناقابل خود را در راه اسلام هديه نکنم، تا اينکه توانسته باشم قدری درخت اسلام را سيراب کرده باشم.
مرگ من را جشن بگيريد تا دشمنان اسلام بدانند که ما شهادت را از جان و دل پذيرا می باشم و از خداوند بخواهيد تا اينکه فرج امام زمان عج را نزديک گرداند و طول عمر به امام بيفزايد و هميشه باعث وحدت بين مسلمانان شويد.
ديدار برای آخرت
تذکر: در ضمن حسابهای مرا جمع آوری کنيد و خرج امور خيريه بنمائيد.
والسلام عليکم محمود بقائي
شهيد محمود بقائی در گوگد از توابع شهرستان گلپايگان در سال 44 و در ارديبهشت ماه به دنيا آمد. دوره تحصيل خود را در گوگد آغاز نمود و شروع به علم و تحصيل کرد پس از آن در يکی از مدارس راهنمايی محل سکونت خود ثبت نام کرد و تا سال اول راهنمايی به تحصيل پرداخت اما به خاطر مشکلات مالی ديگر نتوانست به درس خود ادامه دهد. از اين رو به شغل کارگری پرداخت. او از اوائل انقلاب تا جايی که می توانست برای پيروزی انقلاب تلاش کرد و پس از پيروزی انقلاب و با تشکيل بسيج وارد بسيج گرديد و با توجه به اينکه در کارخانه آرد به عنوان کارگر کار می کرد باز اين کار را هم رها کرد و در بسيج با ديدن آموزشهای لازم به اصفهان جهت ديدن آموزشهای بيشتر رفت و پس از آن به کردستان اعزام گرديد و به نبرد با کفار بعثی پرداخت و پس از آن به منطقه بستان منتقل گردید و در آن جا در حمله فتح المبين شرکت کرد و در روز 28 فرورودين سال 1361 مدال پرافتخار شهادت را بر گردن آويخت.
ارسال دیدگاه
این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است.