وصيت نامه شهيد محمدحسن اشفعی
... با يادی از شهيدان انقلاب وصيت نامه ام را می نويسم. با سلام و درود بر مهدی موعود (عج) و با سلام و درود فراوان بر نائب بر حقش خمينی بت شکن زمان و درود و سلام بر شهيدان انقلاب ... خداوندا....
من پيامی دارم به ملت عزيزم که شما قدر اين موهبت الهی (انقلاب اسلامی) و اين رهبر پرتوان و حسين زمان و اين (جمهوری اسلامی) ... روحانيت را حمايت کنيد. مثل مشکينی ها- خامنه ای ها و منتظری ها و رفسنجانی ها و ديگر کسانی که به اسلام خدمت می کنند... چرا که روحانيون متعهدمان بازوی پرتوان ولی فقيه اند در ضمن امام عزيزمان نور دو چشمانمان و پير طريقتمان را با خون تان حمايت کنيد و قلبتان با او باشد چرا که او نائب بقيه الله العظم حجه بن الحسن العسگری (عج) و اميد محرومان و مستضعفان و نور چشم ره گم کردگان است. خدايا هر چند که در جهاد فی سبيل الله ضعيف بودم ولی جسمی و جانی بی قابل دارم که آنرا در راه اسلام و قرآن و مکتب عزيزمان فدا می کنم...
پدر و مادر عزيزم اميدوارم که برايم ناراحتی نکنيد من خدا را شکر می کنم که راه خودم را انتخاب کردم واين راه رهبر کبير انقلاب اسلامی است من از شما مادرجان می خواهم که راه زينب (س) را برويد و شما هم جزء خانواده های شهداء باشيد و شما بايد افتخار کنيد که فرزند شما راه قرآن مجيد و راه پيامبران را پيموده است. اگر من شهيد شدم من بارها بشما گفتم که برادرانی که شهيد می شوند برايشان گريه نکنيد هر شب جمعه سرقبر شهداء و من بيائيد و به خانواده شهدا و مجروحين هم سری بزنيد. اگر من خدای نکرده عمل بدی انجام دادم ببخشيد شما مرا ببخشيد.
خدايا، خداوندا از تو می خواهم که شب و روز و دقايق عمر مرا با ياد خودت آبادان سازی و اعمالم را بپذيری و بين گفتارم از شما جدائی نباشد...
محمدحسن اشفعی در سال 1344 در شهر گوگد گلپايگان ديده به جهان گشود او پس از آنکه به سن 6 سالگی رسيد به دبستان رفت و با نمره های خوب به تحصيل ادامه داد و کلاس چهارم ابتدايی بود که مخفيانه به پخش اعلاميه های امام پرداخت و درسال 1357 در تظاهرات ها شرکت می کرد. وقتی تا کلاس 6 درس خواند برای کار به تهران رفت و ترک تحصيل کرد. پس از پيروزی انقلاب در سال 1358 برای مدتی در سپاه پاسداران منطقه 11 تهران مشغول فعاليت بود. پس از آن به شهر خود بازگشت. و به ندای امام که گفته بود رفتن به جبهه واجب کفايی است لبيک گفت. با عضويت در بسيج در تاريخ 12 محرم سال 59 برای آموزش به پادگان غدير اصفهان منتقل و بعد از 20 روز به مدت 3 ماه و ده روز به کردستان اعزام و بعد از آن به بستان اعزام شد که مدت 45 روز در آنجا بود. و بار ديگر به شهرک دار خونين رفتند و در عمليات رمضان در تاريخ 23/4/61 در جبهه شلمچه به شهادت رسيد.
ارسال دیدگاه
این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است.