بسم الله الرحمن الرحيم
و لا تحسبن الذين قتلوا فی سبيل الله بل احياء عند ربهم يرزقون
به اميد ظهور امام زمان (عج)و با درود به رهبر کبير انقلاب خمينی عزيز وصيتنامه ام را می نويسم خدا را شکر که به اين آرزوی قلبی و اين اميدی که از لحظه ای که در وجودم ظاهر شد امروز جامه عمل پوشيد و به افتخار شهادت نائل شدم و الحمدلله که اين انقلاب به ياری خدای بزرگ و رهبری زعيم عاليقدر خمينی کبير راه خود را به کوری دشمنان می پيمايد و هر روز بر رهروانش افزوده تر می شود و به کر و کورها (حتی کر و کورهای فاميلم) بگوئيد که چشم و گوش خود را باز کنيد و لحظه ای به فرياد محرومان جهان که در زير چکمه های خونخواران جهان و جنايتکاران شرق وغرب دست وپا می زنند برسيد. فکر کنيد که کجا می رويد و به چه فکر می کنيد غير از اسلام کدام دامن مهربانتر است. ولی بدانيد که مرگ شما را فراموش نخواهد کرد هر چند شما مرگ را به خيال خام خود فراموش کرده ايد هر چند زرق و برق دنيا شما را کر و کور کرده ولی روزی به کام مرگ گرفتار خواهيد شد و آن روزی است که آب از سرتان گذشته است و لااقل به فکر خود باشيد نه اسلام.
اما چند کلمه اي با مادرم: مادر مهربانم و ای مادر گراميم چه زحمتها و چه رنجها که برايم نکشيدی که هرگز نمی توانم محبت و زحمات تو را درک کنم تا چه رسد به جبران. ولی تو مادری مثل همه مادرها نبودی بلکه يک فرشته بودی که هم مادری بحقم کردی و هم پدری و گرنه از همان لحظات اول زندگی به کام مرگ گرفتار می شدم. اما افتخار کن که زحمت تو بی اثر نماند و حقت را به عنوان هديه به پيشگاه خدای بزرگ تقديم کردی زيرا يک شهيد خيلی کم است از تو همانطور که امام عزيزمان بارها و بارها فرمود انقلاب بدست محرومان و گودنشينها و مستضعفين به ثمر رسيد تو هم می بايست در اين انقلاب شريک باشی و فيضی از اين انقلاب نصيبت شود. ولی زمانه تمام زحمات و رنجها و سختيهائی را که برای من و امثال من کشيدی فراموش نخواهد کرد و از خدای بزرگ سلامتی و صبرو استقامت و بردباری همچون گذشته به شما عطا فرمايد و انشاءا... که با فاطمه زهرا در آن دنيا محشور شويد. و اما برادران عزيز و بهتر از جانم روح برادری را که خداوند در نهاد مسلمانها قرار داده تا چه رسد به من و تو که از پستان يک مادر شير خورديم هرگز نمی شود منکر شد که روح برادری می تواند آرام بماند اما راه خدا و اسلام مقدم بر هر چيز است و برادر در راه او دادن زياد مهم نيست بلکه راه او را رفتن مهم است و هر فرد بتنهائی هديه ای را به پيشگاهش تقديم کند که اين هديه ها کم است.
اما همسر عزيزم از کدام لحظه زندگی بگويم: اما افتخارم به توست که همسری مسلمان داشتم. همسری بهتر از وجود خودم و من و تو همانطور که می دانی از روز اول که پيمان زناشويی بستيم مگر نه جز رضای خدا و ادامه راه اسلام بود. مگر با او عهد نکرديم که راه او را برويم حال که شوهرت رادر اين راه دادی می دانم که خرسند و سربلندی زيرا از بوته امتحان سرافراز بيرون آمدی ولی منکر احساسات روحيت نمی شوم هر چند برايت مشکل است اما مريم مهربانم و مريم عزيزم اسلام از هم چيز حتی از شوهر عزيزتر است و اين همه هديه تو باشد برای اين انقلاب که هديه تو بسيار ناچيز است ولی من هم شفاعت را از برای همه در آن دنيا فراموش نخواهم کرد زيرا حسين بن علی و فرزند و ياران و وجود مبارک خود را فقط برای همين اسلام که امروز بدست من و توست داد و ازهمه چيز خود گذشت. ناگفته نماند که من خيلی خيلی کوچکتر از آنم که بخواهم خودم را با سرور آزادگان مقايسه کنم ولی همينقدر بخودم می بالم که حتی در شب آخر خداحافظی و جدائی از هم يک قطره اشک از تو نديدم و احسن به اين اراده استوارت.
انشاء ا... که اسلام به مقدم مبارک حضرت مهدی (عج) دامن خود را در سطح جهان می گستراند و توهم که با اين موج همراهی و به ساحل نجات خواهی رسيد ولی امانتم را بدست تو می سپارم همان امانتی که ثمره سی ماه زندگيمان بود.
اما خواهرانم همانند مادر صبور و با استقامت باشيد بادهای جزئی و شهادت حسن شما را گم نکند واز حد اسلام پا فراتر نگذاريد ولی طيبه جون خواهرم حق مادرت را که برگردنم هست حلال کن. اما حبيبه جون فرزند عزيزم چون چشم و گوش بازنکردی که همين حال با تو صحبت کنم با زبان قلم پيامم را برايت می فرستم. عزيزم حب پدر و فرزندی را که خداوند در نهاد همه انسانها قرار داده فراموش نمی کنم ولی اسلام عزيز احتياج به خون دارد و اين خونها ناچيز است. فرزندم روزی خواهی توانست نوشته ی پدرت را بخوانی و آنروزی است که تو راهت را انتخاب کردی و ديگر احتياج به پدر نداری چون مادرت کمتر از پدر نيست و حتی پدرت از مادرت در مدت دو سال و نيم زندگی زناشوئی درسهائی گرفت که کمک بسيار شايانی بود برای ادامه راه که انشاءا... خدا حق او را بر من حلال کند ولی فرزندم شهيدانی در اين راه رفتند که حتی فرزندانشان در شکم مادرانشان بود ولی باز تو را مدت 18 ماه ديدم و باز قوت قلبی بود برايم و فقط اسلام را در هر لحظه زندگی فراموش نکن وهمانطور که می دانی با مادرت همگام و شما هم به نوبه خود دين خود را به اسلام ادا خواهيد کرد.
مقداری طلب يا بدهی دارم که در دفتر حساب در منزلم هست به همه مواردش دقت کنيد و عمل کنيد.
خدايا ظهور حضرت مهدی (عج) را نزديک بگردان. خدايا اين پدرپير ما را تا انقلاب آقا امام زمان مويد و منصور بدار و خدايا اين شهادت ناقابل را از اين حقير بپذير.
والسلام عليکم و رحمه الله وبرکاته
محمدحسن احمدی ساعت 6 بعدازظهر 17/12/1360
شهيد محمدحسن احمدی در سال 1333 در شهرستان گلپايگان به دنيا آمد پس از گذران مراحل تحصيلی و اخذ مدرک ديپلم در رشته طبيعی به خدمت سربازی رفته وسپس به شغل مقدس آموزگاری مشغول گرديد و در سال 1359 با شروع جنگ تحميلی بی درنگ به سوی جبهه های جنگ شتافت و داوطلبانه در صفوف مقدم حضور يافت. وی جوانی شجاع و خوش اخلاق بود. سرانجام در منطقه عملياتی رقابيه و در عمليات فتح المبين به شهادت رسيد و پيکر پاک او در شهر مقدس قم دفن گرديد اين شهيد بزرگوار در هنگام شهادت متاهل و صاحب يک دختر بود.
قسمتی از وصيت نامه شهيد
الحمدلله که اين انقلاب به ياری خدای بزرگ و رهبری زعيم عاليقدر، خمينی کبير راه خود را به کوری چشم دشمنان می پيمايد و هر روز پيروانش افزونتر می شود و به کر و کورها بگوئيد که چشم و گوش خود را بازکنند و لحظه ای به فرياد محرومان جهان که در زير پا و چکمه های خونخواران جهانی وجنايتکاران شرق وغرب دست و پا می زنند برسيد.
ارسال دیدگاه
این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است.