بسم الله الرحمن الرحيم
الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبيل الله باموالهم و انفهسهم اعظم درجه اولئک هم الفائزون . کسانی که ايمان آوردند و در راه خدا هجرت می کنند و با مال و جانشان جهاد می کنند براستی که آنان رستگاران دو عالمند. (قرآن مجيد)
برادران و خواهران من بدانيد که من آگاهانه در اين راه قدم نهاده ام, چرا که خون سرخ شهيدان از هابيل تا حسين (ع) و از حسين تا شهدای جنوب وغرب ايران که چيست تو را؟ برای چه نشسته ايد؟ آخر ما مسلمان هستيم ما در عصری زندگی می کنيم که ظلم سراسر جهان را فرا گرفته است ما بايد خون بدهيم آنقدر کشته بدهيم تا اسلام عزيز با ظهور مهدی (عج) پيروز شود و قسط وعدل الهی در سايه توحيد برقرار گردد. من به طور يقين درک کرده ام که شهادت تصادفی نيست بلکه لياقت است و سعادتی است بزرگ و تنها حرف من به برادران و خواهران اين است که اسلام و امام را داشته باشند که در نهايت قرآن را نيز حفظ کرده اند و دست از خط امام و روحانيت مبارز بر ندارند.
خدمت پدر و مادر عزيزم سلام: مادر عزيزم که باعث افتخار من بوده و هستی تو که از شيره جان برای من دريغ نکردی, من هم چون قدرت تلافی آن را نداشتم قدم در اين راه که راه خمينی است و همان راه دلخواه من وتمامی مسلمانان بود گذاشتم که شايد به کمک بقيه برادران راه کربلای حسين (ع) را باز کنيم و خواهيم کرد, پدر ومادر عزيزم و بهتر از جانم اميدوارم که من اگر در اين جنگ حق بر باطل شهيد شدم, هيچوقت مرا فراموش نکنيد و هميشه بياد من باشيد. پدر و مادر عزيزم اميدوارم که هر وقت شهيد شدم هيچ ناراحت نباشيد بلکه افتخار کنيد که پسری در راه اسلام ومملکت خود داده ايد.
تاريخ:27/10/1360 والسلام مجيد صافی
شهيد صافی در روز 21 ماه مبارک رمضان سال 1344 و در سپيده دم ديده به جهان گشود. او سومين فرزند خانواده بود او در سن 6 سالگی به مدرسه می رفت و گاهی در کنار پدر در مغازه کار می کرد. پس از پايان دوره ابتدائی وارد مدرسه راهنمائی شد. سال اول را که همان سال پيروزی انقلاب اسلامی بود به پايان رساند او با سن کم خود در راهپيمائی ها شرکت می کرد و پس از پيروزی انقلاب اسلامی شبها به همراه دوستان به پاسداری در شهر و محل می پرداخت و با فرمان امام مبنی بر بسيجی شدن جوانان او مانند يک پرنده عاشق به سوی بسيج رفته و به عضويت بسيج درآمد و به علت اين علاقه از درس و مدرسه عقب ماند و آن سال مردود شد. فعاليتهايش در بسيج دائمی و شبانه روزی شد. با شروع جنگ تحميلی مجيد خواستار رفتن به جبهه و با مخالفت خانواده روبرو شد و عاقبت با راضی کردن خانواده به عنوان يک بسيجی به اصفهان جهت آموزش رفت و به جبهه اعزام شد. مدت يک ماه در پاوه دو ماه در کامياران به مبارزه پرداخت و به مرخصی آمد و از اصفهان بار ديگر به جبهه جنوب اعزام شد در حمله فتح المبين با رمز يا زهرا شرکت و زخمی شد و در بيمارستان امين اصفهان به شهادت رسيد.
ارسال دیدگاه
این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است.