بسم رب الشهداء و الصديقين و الصالحين
الذين آمنوا و هاجروا و جاهدو فی سبيل الله باموالهم و انفهسم اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون.
انان که ايمان آوردند واز وطن هجرت گزيدند ودر راه خدا ازجان ومال خود گذشتند، انان رستگارند و نزد خدا پاداش عظيمی دارند. تا بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنين نيفکند مبارزه هست و تا مستکبر هست مستضعف بايدخون بدهد.
امام خمينی
سلام بر شهيدان سلام بر بخون خفتگان صحرای کربلای ايران، سلام بر سالار شهيدان حسين مظلوم، سلام بر شهيدان کربلا که در افتاب داغ و سوزان با لب تشنه بسوی خدای خود شتافتند و سلام؟؟؟ جماران و سلام برنايب امام زمان خمينی روح خدا آن پيرمرد هشتاد و چند ساله ای که شب وروز دستانش بسوی آسمانها بلند است و برای ملت ماو همه ملتهای مظلوم و تحت ستم دعا می کند. و سلام بر تو ای پدر ومادر که زحمت کشيديد مرا بزرگ کرديد و مرا تا به اينجا رسانديد من با چه زبانی از شما تشکر کنم خداوند چنين پدران و مادرانی را برای اسلام عزيز نگه دارد.
فرزند شما اکنون در جبهه نبرد با کفار است و ممکن است خدا تا چند صباحی ديگر مرا بسوی خودش دعوت کند. پدر و مادر عزيزم تنها خواهشم اين است که حلالم کنيد ودر فراغ من گريه نکنيد و اگر خدا خواست و شهيد شدم گريه و زاری نکن هر قدر که تو گريه کنی مرا آزار خواهی کرد.
مطمئن باش که جای من خوب است و با تمام شهيدان ديگر در يک صف هستيم.
پدر ناراحت نباش که جای من متعالی است و پيام مهمتر که برای شما دارم اطاعت از امام خمينی است مبادا از دستور امام سرپيچی کنيد روح مرا آزرده ايد، برادران عزيزم قرآن را فراموش نکنيد، همچنين درستان را بخوانيد و هر چقدر می توانيد ادامه دهيد. مادرم مبارزه تا وقتی ادامه دارد که پرچم سبز لا اله الاالله بر کاخ سفيد آمريکا وکاخ کرملين شوروی به اهتزاز درآيد. مادر جان ديگر پيامی ندارم ناراحت نباشيد که خون من رنگين تر از سالار شهيدان و 72 يارش و تمام شهدای کربلای ايران نيست.
وسيعلموا الذين ظلموا ای منقلب ينقلبون
قرباني در راه خدا
قاسمعلی جمالی
شهيد قاسم علی جمالی در نهم فروردين ماه سال 1342 در روستای ورزنه از توابع شهرستان گلپايگان ديده به جهان گشود. دوران کودکی را با زندگی سراسر فقر و محروميت ضمن چوپانی پدر و خانه داری مادر سپری ساخت. اومدت 5 سال تحصيلات ابتدايی را در دبستان سينا به پايان رساند. و در سن 12 سالگی به همراه خانواده راهی تهران و ساکن در تهران می شوند. اما پس از یک سال بارديگر به وطن يعنی روستای ورزنه بازمی گردند اما قاسم علی و برادر بزرگش در تهران برای ادامه تحصيل باقی می مانند. و با امکانات مختصر وسايل زندگی به درس ادامه می دهد ودر زمان اوج گيری انقلاب خونبار اسلامی وی با برادر بزرگش در مهديه نظام آباد تهران درتمام طول سال مخصوصاٌ ماههای محرم و صفر و ماه رمضان فعاليت داشتند. از همان جا عشق شهادت دردلش افتاد. آنان آنقدر فعاليت ضد رژيم شاهنشاهی داشتند که همه همسايگان و اقوام او را عنصری خطرناک برای رژيم به حساب می آورند. پس از پيروزی انقلاب و شروع جنگ تحميلی او نيز تحصيل خود را در رشته خدمات به پايان رساند ودر همان سال1360 که تحصيلش تمام شد به عضويت سپاه پاسداران درآمد ودر واحد روابط عمومی به خدمت پاسداری پرداخت. پس ازمدتی از طرف سپاه برای دوره آموزش ايدئولوژي و عقيدتی روانه اصفهان شد. و با ديدن آموزشهای نظامی در يزد عازم جبهه شد. ودر سنگر برادر شهيدش جای گرفت ودر درگيری دشمن بعثی هدف گلوله قرار گرفت و در تاريخ 1/11/1360 به مقام شهادت نائل گرديد.
ارسال دیدگاه
این جا کربلا، در سرچشمۀ جاذبه ایی که عالم را به محور عشق نظام داده است.